کتاب کتاب فروشی گمشده

تا کجا می‌توان از سرنوشت فرار کرد و تا کجا می‌توان به کتاب‌ها پناه برد؟ اپالین، شخصیت دوست‌داشتنی کتاب کتاب فروشی گمشده در پاسخ به ما می‌گوید: «می‌توان از خانه فرار کرد، از دیوانه‌خانه هم همین‌طور و بعد دوباره در آرامش جادویی کتاب‌ها خود را پیدا کرد.» کتاب بسیار پرفروش اوی وودز، درباره‌ی پیچش‌های عجیب‌وغریب سرنوشت برای تغییر دادن مسیر زندگی ماست. او به ما یاد می‌دهد که داستان خواندن کار آدم‌های ضعیف نیست. داستان، دنیایی را به روی ما باز می‌کند که آفریده‌ی زیباترین رؤیاها و خلاقانه‌ترین تصورات ماست.

توطئه‌های خانوادگی درست در لحظاتی بر سرنوشت ما وارد می‌شوند که هیچ‌گاه تصورش را هم نمی‌کردیم. سال 1921 است و سرنوشت اپالین به بازگشت برادرش از جنگ جهانی اول گره خورده است. لیندن، افسر کهنه‌کار و مجروحی است که قصد دارد تا به کمک مادرشان، اپالین را به‌زور شوهر بدهد؛ اما روح اپالین بسیار بزرگ‌تر از این است که بخواهد تحت این ازدواج اجباری قرار بگیرد. او به فرانسه می‌گریزد و رؤیایی‌ترین جای دنیا را برای کار کردن پیدا می‌کند: کتاب‌فروشی شکسپیر و شرکا. اما داستان فرار او از دست برادرش به همین‌جا ختم نمی‌شود.

در نهایت دوبلین، محل اسرارآمیز گره خوردن سه شخصیت داستان کتاب فروشی گمشده (The Lost Bookshop) نوشته‌ی اوی وودز (Evie Woods) است. داستان در دو خط زمانی موازی با هم روایت می‌شود. در خط زمانی گذشته، یعنی سال 1920، ما روایت داستانی زنی به نام اپالین را داریم که تنها قصدش فرار کردن از برنامه‌ریزی‌های برادرش برای شوهر دادن او و راحت شدن از دستش است. او برای نجات سرنوشت خودش و برای به دست گرفتن کنترل زندگی و تصمیمات شخصی‌اش راهی پاریس می‌شود؛ جایی که در کتاب‌فروشی شکسپیر و شرکا یاد می‌گیرد که چطور کتاب‌های کمیاب را خریدوفروش کند و از همه جذاب‌تر این‌که موفق می‌شود بزرگ‌ترین نویسندگان عصر خود را ببینید؛ اعجوبه‌هایی مثل جیمز جویس و همینگوی. مسیری که اپالین در رمان طی می‌کند نشانگر تغییریافتن و تبدیل شدن به انسانی است که ورژن رؤیایی ماست، کسی که فکرش را هم نمی‌کردیم که توانایی تبدیل شدن به او را داشته باشیم.