کتاب «یرما» نوشته «فدریکو گارسیا لورکا» و ترجمه «پری صابری» است. گارسیا لورکا از نویسندگان و شاعران برجسته‌ی اسپانیایی است که آثارش شهرت جهانی پیدا کرد. نمایشنامه‌ی یرما سرگذشت زنی است که به‌ظاهر عقیم است و اسیر و قربانی خرافات مردم و نامهربانی‌های همسرش شده است. او برای بچه‌دار شدن تلاش فراوانی می‌کند و از هیچ کاری دریغ ندارد اما هرگز دست به خیانت علیه همسرش نمی‌زند و در پایان نمایش‌نامه متوجه می‌شوید علت ناباوری همسر یرما بوده است نه یرما… در بخشی از متن این کتاب می‌خوانید: «برای این به سطوح اومده‌م. برای این‌که از دست‌های که فقط به درد خودم میخوره، خسته شدهم. برای اینکه من تحقیرشدهم. برای این‌که وقتی می‌بینم گندم جوونه میزنه، چشمه بی‌وقفه آب میده، گوسفندها هزار تا هزار بره به دنیا میآرن، سگ‌ها… وقتی اینارو می‌بینم، حس می‌کنم که من تحقیرشدهم. طبیعت تمام زاده‌های خود را به رخ من میکشه و من به‌جای دهن‌گرم پسرم، روی سینه هام زخم نیشتر حس می‌کنم…»