کتاب شب پره ها
- موضوع داستان ایرانی
- نویسنده م.مودب پور
- ناشر نیریز
- تعداد صفحه 544
موجود نیست
در انبار موجود نمی باشد
- امکان مرجوع نمودن کالا تا 7 روز
- ارسال 24 ساعته شهر تهران
- ارسال تیپاکس
- ارسال با پست پیشتاز
در انبار موجود نمی باشد
موجود نیست
- پشتیبانی 24 ساعته
- فرصت مرجوعی 7 روزه
- تضمین کیفیت و اصالت
- پرداخت امن بانکی
شبپرهها نام رمانی عاشقانه از م. مودبپور است. او که از نویسندگان رمانهای عامهپسند معاصر فارسی است، در داستان شبپرهها ماجرای شیطنتهای دو جوان را روایت میکند. آنها به بهانههای مختلف، مانند سرکار نرفتن یا دلبری کردن از دختران جوان، دست به کارهای عجیبی میزنند.
قسمت هایی از متن کتاب شب پره ها
پارسال همین وقتا بود! نه! نه! یه خرده زودتر بود! نه! نه! نه! یه خرده یعنی دیرتر بود! داشتم تو خیابون واسه خودم قدم میزدم؛ هی سرم رو اینور میچرخوندم و هی اونور میچرخوندم و دختر خانما رو نگاه میکردم و تو فکر این بودم که دیگه باید یه سر و سامونی به زندگیم بدم که یکدفعه این دو تا پام شد دو تا چوب خشک و با سر اومدم زمین! این دماغم تا مغز سرم تیر کشید! از حال و نا رفتم! غش کردم افتادم اون وسط! حالا مردم چه جوری جمع شدن و چه جوری به خونوادهم خبر دادن و چه جوری منو رسوندن خونه، بماند! دکتر و عکسبرداری و سونوگرافی و آزمایش و هزارتا کوفت کاری دیگه! اما هیچی نبود! یعنی چیزی دستگیر دکترا نشد! فقط گفتن احتمالاً حواسش رفته پیِ نگاه کردن و چشمچرونی و خورده زمین! هر چی من قسم خوردم که بابا من اصلاً اهل این حرفا نیستم، کسی باور نکرد! یعنی ناآگاهی خودشون رو پشت این قضیه پنهان کردن!گذشت!
خانمایی که شما باشین، هفت هشت روز بعد، گیرگیرایِ غروب بود. نمیدونم از کجا داشتم برمیگشتم خونه، یا داشتم از خونه میرفتم کجا که دَم درِ خونهمون، تو چهارچوب در دوباره پاهام شد دو تا چوب خشک! انگار نه انگار این پاها مال منه! چشمتون روز بد نبینه، با صورت اومدم رو زمین! فقط شانسی که آوردم تو لحظه آخر چشمم خورد به یه دختر خانم که داشت از اینور پیادهرو میاومد! فقط اِنقدری وقت شد که بگم ای دختر خانم عزیز، الهی قربونت برم، من دارم میافتم، احتمالاً بیفتم و بیهوش میشم! خونه ما همین خونهس که جلوشم! تو رو به جون اون کسی که دوست داری قَسمت میدم که وقتی من کامل خوردم زمین، این زنگ رو بزن و یه جوری آروم به بابام اینا خبر بده که هول نکنن و بیان نعش منو از رو زمین وردارن که اینجا وسط خیابون بو نگیرم و سدّ معبرم نکنم که برای مسئولین شهرداری مشکلساز بشم! پیشاپیشم ازش تشکر کردم و با صورت خوردم زمین.
مشخصات کلی محصول
- موضوع: داستان ایرانی
- نویسنده: م.مودب پور
- ناشر: نیریز
- تعداد صفحه: 544
- رده سنی: بزرگسال
- قطع کتاب: رقعی (14*22 سانتیمتر)
- نوع جلد: شومیز
- زبان: فارسی
- شابک: 9789645724670
- ابعاد محصول: نامعلوم
- وزن محصول: 616 گرم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.