موجود نیست
در انبار موجود نمی باشد
در انبار موجود نمی باشد
جلد دوم از سری «نبرد با شیاطین» با عنوان: «دزد شیطانی»، درباره ی پسری است به نام «کرنل (کورنلیوس)»، که لکه های نور بسیاری را میبیند. خیلیها به این خاطر که او قضیه نورها را فاش کرده، او را دیوانه میدانند، و از او فاصله میگیرند. به همین علت او بسیار تنها شده است. تا اینکه روزی، به طوری اتفاقی، نورها را کنار یکدگر میچیند، و ناگهان پنجره ای به سوی دنیای «دموناتا»، باز میشود، و اربابی شیطانی «لرد لاس»، از آن بیرون میآید، و «کرنل» را با خود میبرد. «کرنل» که از موضوع تنهاییش خیلی ناراحت بوده، با استفاده از استعداد خود در جادوگری، یکی از دستیارهای «لرد لاس» را، با جادوی دگردیسی تغییر میدهد، و به یک کودک تبدیل میکند، و اسم او را از «آرتری» به «آرت» تغییر میدهد؛ اما برخی صفات، همچنان در او باقی مانده است. «کرنل» باور میکند که «آرت» واقعا برادرش است. تا اینکه روزی «آرت»، توسط موجودی شیطانی به نام «کاداور»، به سرزمین «دموناتا»، باز گردانده میشود، ولی «کرنل»، دست از تلاش برنمیدارد، و به دنبال «آرت»، پا به دنیای «دموناتا» میگذارد. در بین راه، با جادوگری بسیار قوی، به نام: «برانابوس»، و سه مرید (آدمهایی که قدرت جادوگری دارند ولی جادوگر نیستند، و همچنین برانابوس رهبرشان است) دیگر، به نام های: «شارمیلا»، «راض» و «نادیا» برمیخورد. «برانابوس»، «کرنل» را، بعد از اتفاقی که افتاد، در گروه خود راه میدهد، تا بتوانند «آرت» را پیدا کند. پس از یک درگیری، «برانابوس» پی میبرد، که «کرنل» میتواند تکه های نوری که پنجره ها (وسیله ای برای عبور و مرور از سرزمینهای مختلف) را میسازد، ببیند، و سریعتر از هر کس دیگری، میتواند پنجره بسازد، با او عهد میبندد، اگر او پنجره ای به سمت «کا – گاش» (سلاحی افسانه ای است که قادر است دنیا را از بین ببرد؛ چه دموناتا، چه دنیای انسانها) باز کند، به او یاری میکند، که برادرش «آرت» ر،ا پیدا کند، و او را با خود میبرد. تا بعد، که آنها به قلمرو «لرد لاس» پا میگذارند، و «کرنل» به یاد میآورد، که چگونه «آرتری» را، به «آرت» تبدیل کرده بود؛ و بعد از این، به دلیل خلق و خوی هیولایی «آرت»، دیگر او را با خود به دنیا برنمیگرداند، و خودش تنهایی نزد پدر و مادرش برمیگردد. ولی پس از برگشت به خانه، میفهمد که هفت سال از زمانیکه خانه را ترک کرده میگذرد، در حالیکه او فکر میکرده تنها چند هفته از آن روز گذشته، کمی بعد متوجه میشود، که جز دردسر برای خانواده اش چیزی نیست، پس دوباره نزد «برانابوس» باز میگردد، در آن هنگام به حقیقتی پی می برد که رازهای این ماجرا را حل میکند…؛ نقل نمونه متن از ص سه کتاب: «مردم فکر میکنند که من دیوانه ام، چون لکه های نور میبینم، از اول زندگی ام، همیشه آنها را دیده ام. لکه های عجیب و رنگارنگ نور که توی هوا میچرخند، اندازه شان با هم فرق دارد. بعضی به کوچکی یک سکه اند، و بعضی به بزرگی یک قوطی شیر خشک بچه. همه جور شکلی هم دارند – هشت ضلعی، مثلثی، ده ضلعی. بعضی از آنها سی یا چهل تا سطح دارند.
فروشگاه حضوری آرادبوک در سال 96 راه اندازی شد و پس از سه سال، سایت فروش آنلاین محصولات نیز به خدمات مجموعه اضافه گردید. در طی هفت سال فعالیت و آموختن و کسب تجربه، در ابتدای سال 1403 فروشگاه جدید مجموعه به متراژ 250 متر افتتاح گردید. اشتیاق جهت ایجاد پیوند بین کار و علاقه های شخصی باعث گردید آرادبوک علاوه بر فروش کتاب و نوشت افزار، مجموعه ای از فعالیت های فرهنگی و هنری را نیز در کنار کارشناسان و علاقه مندان این حوزه برگزار نماید. چشم انداز آرادبوک در ایجاد فضایی برای گفت و گو، معاشرت و آموختن خلاصه می شود. فکر می کنیم این امر در تعامل مستقیم با شهروندان، هنرمندان و متخصصان حوزه فرهنگ، هنر، محیط زیست و علوم اجتماعی از طریق برگزاری رویدادهای فرهنگی و هنری، کارگاه های گفت و گو، کارگاه های آموزشی و دیگر فعالیت های مرتبط میسر خواهد شد. ما اینجا هستیم برای آموختن تا اثر کوچکی باشد برای بالا بردن کیفیت زندگی جمعی ما.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به آراد بوک می باشد.
با ما تماس بگیرید...
پاسخگوی شما هستیم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.