کتاب آن ها که میروند و آن ها که میمانند سومین رمان از مجموعه چهارگانه ناپلی النا فرانته با ترجمه فریده گوینده در نشر لگا است. این کتاب روایتی پیچیده از زندگیهای به ظاهر ساده است.
۴۵۰,۰۰۰تومان
فقط 1 عدد در انبار موجود است
فقط 1 عدد در انبار موجود است
کتاب آن ها که میروند و آن ها که میمانند سومین رمان از مجموعه چهارگانه ناپلی النا فرانته با ترجمه فریده گوینده در نشر لگا است. این کتاب روایتی پیچیده از زندگیهای به ظاهر ساده است.
آنان که میروند و آنان که میمانند، روایتگر سالهای میانسالی راوی داستان النا و دوست اعجوبهاش لیلاست، و مانند سایر کتابهای مجموعه، خواننده را بارها در حالت تعلیق نگاه میدارد.
نویسنده با نگاهی موشکافانه به مسائلی چون زندگی زناشویی، خیانت، مادرانگی، طلاق، خواستن و نخواستن فرزند، ملالتِ روابط جنسی و سرخوردگی جسم و تلاش برای حفظ هویت در ازدواج با ذکر جزئیاتی بهظاهر عادی اما بسیار برجسته میپردازد. این اثر همچنین ما را با تحوّلات سیاسی ایتالیای پس از جنگ جهانی دوم، جابهجایی قدرت در این کشور و بهتبع آن در ناپل، با نگاهی بیطرفانه آشنا میکند.
در آن روزِ زمستانیِ دلچسب، خورشید به همهچیز چهرهای آرام میداد. محلهٔ قدیمی برخلاف خود ما، مثل گذشته باقی مانده بود. خانههای خاکستری با سقفهای کوتاه، محوطهٔ بازیهایمان، دهانههای تاریکِ تونل، و خشونت دیرین، همچنان دوام آورده بودند.
اما چشمانداز اطرافشان تغییر کرده بود. دیگر گسترهٔ سبز آبگیرها آنجا نبود، کارخانهٔ قدیمیِ کنسروسازی ناپدید شده بود. بهجای آنها درخشش آسمانخراشهای شیشهای بود، درخششی که حتی یکبار کسی آن را نشانهٔ آیندهای درخشان تلقی نکرده بود.
همهٔ تغییرات را طی سالیان، گاهی از روی کنجکاوی و اغلب بدون دقت، در ذهنم ثبت کرده بودم. در بچگی تصور میکردم که آنسوی محله و ناپل پر از شگفتی است. برای مثال، آسمانخراشِ ایستگاه مرکزی که اسکلتش، که بهنظر ما خیلیخیلی بلند بود، سالها قبل طبقهبهطبقه بالا میرفت، تأثیر زیادی بر ذهنم بهجا گذاشته بود.
چقدر شگفتزده شدم وقتی از میدان گاریبالدی عبور کردیم. وقتی داشتیم بهسمت دریا و محلههای مرفهنشین میرفتیم به لیلا، کارمن، پاسکواله، آدا، آنتونیو، و به همهٔ همراهانم گفتم: نگاه کنید چه بلند است. آن روزها فکر میکردم در آن بالاها فرشتهها زندگی میکنند، و بهطور حتم از تماشای همهٔ شهر لذت میبرند.
چهقدر دوست داشتم به آن بالاها بروم و اوج بگیرم. آن آسمانخراش مال ما بود، گرچه بیرون از محله بود، و ما روزبهروز شاهد بزرگتر شدنش بودیم. اما ساخت آن متوقف شده بود. وقتی از پیزا برگشتم، دیگر آسمانخراشِ ایستگاه نماد اجتماعی در حال جان گرفتن بهنظر نمیرسید، بلکه به مکان بیثمر دیگری تبدیل شده بود.
فروشگاه حضوری آرادبوک در سال 96 راه اندازی شد و پس از سه سال، سایت فروش آنلاین محصولات نیز به خدمات مجموعه اضافه گردید. در طی هفت سال فعالیت و آموختن و کسب تجربه، در ابتدای سال 1403 فروشگاه جدید مجموعه به متراژ 250 متر افتتاح گردید. اشتیاق جهت ایجاد پیوند بین کار و علاقه های شخصی باعث گردید آرادبوک علاوه بر فروش کتاب و نوشت افزار، مجموعه ای از فعالیت های فرهنگی و هنری را نیز در کنار کارشناسان و علاقه مندان این حوزه برگزار نماید. چشم انداز آرادبوک در ایجاد فضایی برای گفت و گو، معاشرت و آموختن خلاصه می شود. فکر می کنیم این امر در تعامل مستقیم با شهروندان، هنرمندان و متخصصان حوزه فرهنگ، هنر، محیط زیست و علوم اجتماعی از طریق برگزاری رویدادهای فرهنگی و هنری، کارگاه های گفت و گو، کارگاه های آموزشی و دیگر فعالیت های مرتبط میسر خواهد شد. ما اینجا هستیم برای آموختن تا اثر کوچکی باشد برای بالا بردن کیفیت زندگی جمعی ما.
کلیه حقوق این وب سایت متعلق به آراد بوک می باشد.
با ما تماس بگیرید...
پاسخگوی شما هستیم
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.