کتاب شبی که هملت شکسپیر را کشت

کتاب شبی که هملت شکسپیر را کشت

کتاب شبی که هملت شکسپیر را کشت:کاش منم سرم رو نمی‌انداختم پایین و نمی‌رفتم دیدن اون تیاتر آقا تا حالا مرگ ننه و بابا و خاله و عمه و دایی و عمو و کلی در و همسایه رو دیدم اما مرگی این جوری و مردنی اون جور سخت ابدا ابدا ندیده بودم آقای رستگار ندیده بودم کسی واسه زندگی این جوری به چشمهای قاتلش زل بزنه و پلک هم نزنه چقدر آروم مرد چقدر آروم چشمهاش رو بست به زندگی‌ای رستگار انگار این پسر به دنیا نیومده بود انگار زائیده شده بود که این جوری بمیره نه نه این پسر از تولد مرده بود!