برزخ ژوری اثری از داریوش مهرجویی نویسنده کارگردان ایرانی درباره زندگی و تأملات فلسفی و هنری، دغدغهها، تناقضات و دلمشغولیهای خود او است.
کارگردان مطرح ایرانی در مقام یکی از اعضای هیات ژوری یک جشنواره بین المللی باید به ایتالیا سفر کند. اما دکترش میگوید که تومور مغزی او در حال رشد است و باید هرچه زودتر عمل شود. این مسئله او را با پرسش و چالشی هستیشناسانه در آستانه این واقعه هنری روبه رو میکند. او این سفر را بیشتر به خاطر خانوادهاش قبول کرده و قرار است برایش بیشتر تفریحی باشد تا کاری اما فکر مرگ لحظهای او را رها نمیکند حتی در کشمکشهای هنری و جدلهای داوری و تنگنظریها و تعصبات عقیدتی و ناسیونالیستی و جانبداریهای برخی از اعضای هیئت ژوری:
«به گذشتهٔ خودم نگاه کردم. سعی کردم ببینم چه لحظهٔ شیرین و ممتازی در زندگی داشتهام… هیچیک از آن رابطههای عاطفی و عشقی… هیچیک از آن پیروزیهای هنری در فستیوالها و گرفتن جوایز و مرور بر آثار… هیچکدام لحظههای ممتازی نبودند که بتوانند مثل ستارهای نورانی در زندگیام بدرخشند… شاید عشق اولم… وقتی که خیلی خام بودم و سرم پر از تخیلات واهی و بلندپروازیهای ابلهانه بود… در دانشگاه اوکلند… که بعد از سه سال به جدایی و کدورت و شکست انجامید؛ خیلی جوان بودیم و میخواستم تا درسم تمام میشود برگردم ایران و ازدواج در آن سنوسال، بیستوسه چهار سالگی، برایم بسیار زود بود، اما طرف میخواست هر چه زودتر تکلیفش را روشن کنم.»
این رمان جستجویی است درباره زندگی، عشق، حسد، فلسفه و درگیریهای امروزی در فضای مجازی و ابتذال و عامیگری دامنگیر جامعه امروز.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.